گل نرگس...

گل نرگس...

وبلاگ رضا علیزاده - نیکو
گل نرگس...

گل نرگس...

وبلاگ رضا علیزاده - نیکو

کاروان رفت...


کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش

کی روی؟ ره ز که پرسی؟چه کنی ؟ چون باشی؟


"حافظ"


یادش به خیر...

آن روزها دوستت داشتم  

صداى تاپ تاپ قلبم؛

لبانى که امتداد میافتن از این سوى صورتم

به آن سوى دیگر وقتى صدایت را مى شنیدند...

هنوز هم لبانم می خندد وقتى اسمت رامی شنوم

 

اما انگار دیگر دوستت ندارم!!

آخر دیگر قلبم گرم نیست بى بهانه

باید براى گرم کردنش توجیه بیاورم

و این دیگر دوست داشتن نیست...! دوستت ندارم

درست از روزی که براى بوسیدنت روى دو پایم ایستادم

برق چشمانم رو در مقابل چشمانت درخشانیدم

و با همه ی احساسات و دوست داشتنم،

دل تنگى ام را در گوشت خواندم...

 

و اما تو...

دستانت را دور کمرِ کشیده ام حلقه نکردى؛

آن لحظه که دستانم را نگرفتى و آن

هنگام که کلمه اى بر زبان نیاوردى...

غرورم بى پروا و نرم نرمک به سراغم آمد،

در آغوشم کشید

دستانم به دورم حلقه زدند...

مرا از شکستن تن و روح و باور رهانیدن...

و من از آن لحظه دیگر دوستت نداشتم...!

 

سپیده رحمت

نویسنده-روانشناس