گل نرگس...

گل نرگس...

وبلاگ رضا علیزاده - نیکو
گل نرگس...

گل نرگس...

وبلاگ رضا علیزاده - نیکو

گزارش کوه پیمایی ۴۳

                    "هوالجمیل"                   

پنج شنبه ۹۶/۴/۲۹

ساعت ۶و ۳۰ توو میدون درکه بودم یه کم دیر شده بود چقدرشلوغ 

بود نیم ساعت گشتم جا پارک نبود پارکینگ همیشگی تا درش 

پر بود ناچار رفتم یه پارکینگ دیگه و نیم ساعت توو صف 

بودم تا بالاخره توونستم برم داخل! نمی دونم جماعت 

به خاطر روز تعطیل و فرار از گرما اومده بودن

 درکه که اکثرا هم واسه خوردن صبحانه

 و توقف کوتاه بود چون وقتی به

پارکینگی گفتم 

بعدازظهر بر می گردم 

گفت پارکینگ واسه توقف های کوتاه هست و طولانی بشه 

ساعتی حساب می کنیم نگاهی عمیق بهش انداختم 

تا آخرش خووند که ما مشتری دائمی هستیم

 و گذری نیومدیم!

ساعت ۷ونیم راه افتادم به بالا...




تصمیم داشتم تا پلنگ چال بدون وقفه برم، راستش بین راه تا

منطقه آبشار کارا نسبتا" شلوغ بود ودر بعضی

معابر باید به صف و با معطلی عبور

می کردی! از منطقه کارا

به بالا خلوت تر بود 

و هوا هم

خنک تر و مطبوع...





توقف های کوتاهی در بین راه داشتم،

راستش از قبل از عید توو این مسیر تا پلنگ چال

نرفته بودم چون هربار به دلایلی که باید

زود برمی گستم شهر،تا نصفه های

راه و تا سیاه کرک بیشتر

نرفته بودم!

البته از طرف دربند تا آبشار

دوقلو چندبار صعود کرده بودم، با این مقدمه

راهی رو که همیشه 2ساعت و نیم

می رفتم بالا حدود 3ساعت و

یک ربع طول کشید و اگه

یه ربع به خاطر

شلوغی و 

ترافیک

بین راه کم کنیم نیم ساعت دیرتر از همیشه به

پناهگاه پلنگ چال رسیدم که دلیلش

ری اکشن بدنی بود که

صعود مداوم و 

بی وقفه

را می طلبد! جای دوستان خالی ساعت

یه ربع به ۱۱  توو پلنگ چال بودم.

چه هوایی خنک و مطبوع و

نسیم ملایم و خنکی

می وزید که جسم و جان رو صفا و آرامش می داد...

صبحانه ای خوردم و چندتا 

از دوستان رو دیدم و سلام و احوال پرسی...








ساعت ۱۲ و نیم راه افتادم به طرف پایین،

بین راه در بند عبداله واسه ناهار

توقف کردم.

جای دوستان خالی یه دیزی دبش با مخلفاتش زدم 

 و یه ساعتی در فضای مشجر، با صدای

جریان آب رودخانه و موزیک

رستوران آرمیده و

ساعت ۳ونیم

حرکت کردم به پایین.ساعت ۵  توو

میدون درکه بودم هنوز کمی شلوغ بود!

تعدادی عکس کوهستان و سلفی هم گرفته ام 

که تقدیمتون می کنم...




"مراقبه"...

 

زندگی زیبایی های زیادی دارد . اما هیچ چیز با زیبایی مراقبه قابل قیاس نیست،

مراقبه تو را به دنیای خدا رهنمون می کند...

 

تو را از ذهنت فراتر می برد...

 

آنگاه که بدانی که مراقبه چیست و طعم شهد سکون

آن را بچشی، بر هر چه بنگری در نگاه تو

دگرگون می شود...

درختان ،

پرندگان و انسان ها دیگر

همان نخواهند بود که قبلا بودند!

همه نورانی به نظر می رسند...

سرشار از حیات ، سرشار از زندگی جاودان...

خداوند تو را فرا خواهد گرفت...

 

آنگاه زندگی به راستی ارزش زیستن خواهد یافت ...

هر لحظه زندگی چنان موهبتی خواهد بود که پیوسته

شکر گزاری خواهی کرد...

این شکرگزاری همان عبادت است...

 

" عبادت رایحهٔ دلنواز مراقبه است... "

 

 

 

میوه ها می توانند در کاهش وزن کمک باشند؟.. "مقاله علمی"

 

میوه ها می توانند در کاهش وزن کمک باشند؟

 

 بدون شک خیلی ها را دیده اید که وقتی به فکر کاهش وزن هستند

به جای وعده غذایی میوه می خورند، یا اینکه غذای کمتر و میوه

بیشتر می‌خورند، با این تفکر که میوه کالری کمتری دارد!

 

میوه ها بخش مهمی از رژیم غذایی هستند اما نه همیشه.

 باید بدانید میوه حاوی قند است، خصوصاً فروکتوز که برای

 کسانی که چاق هستند و می خواهند وزن کم کنند

مصرف آن درست نیست.

 

اگر به فکر کاهش وزن هستید باید بدانید برای کاهش چربی

باید میزان قند وارد شده به بدن را کنترل کنید چون تا زمانی

که قند در مواد غذایی مصرفی شما بالا باشد کاهش وزن

در حد یک رویا باقی می ماند...

 

 

همان طور که گفتیم میوه قند دارد، این قند نیز با تحریک

هورمون انسولین کار کاهش وزن را دشوار می کند.

 

در انتخاب میوه دقت کنید..

 

میوه هایی را انتخاب کنید که شاخص گلیسمی پایینی دارند،

یعنی قند کمتری دارند و همچنین فیبر بیشتری دارند .

 

سعی کنید همراه با مصرف میوه مقداری ماده غذایی حاوی

پروتئین نیز میل کنید مانند کره بادام زمینی، چرا که می تواند

سرعت ترشح انسولین و توزیع قند میوه در بدن را کاهش دهد،

نکته مهم دیگر نوع انتخاب میوه است،

بهترین انتخاب، میوه ارگانیک است...

 

 iranpilates

تمرکز بر روی هدف...

 

کمانگیر پیر و عاقلی در دشتی در حال آموزش تیراندازی به دو

جنگجوی جوان بود. در آن سوی دشت نشانه کوچکی که

از درختی آویزان شده بود به چشم می خورد.

جنگجوی اولی تیری را در کمانش

می گذارد و نشانه می رود.

کماندار پیر از او

می خواهد

آنچه را می بیند شرح دهد.

می گوید:

آسمان را می بینم،

ابرها را، درختان را،

شاخه های درختان و هدف را.

کمانگیر پیر می گوید: کمانت را بگذار زمین تو آماده نیستی.

جنگجوی دومی آماده می شود.

کمانگیر پیر می گوید:

آنچه را می بینی شرح بده.

جنگجو می گوید: فقط هدف را می بینم.

پیرمرد فرمان می دهد: پس تیرت را بینداز...

تیر بر نشان می نشیند.

پیرمرد می گوید:

عالی بود. موقعی که تنها هدف را می بینید

و تنها تمرکزتان به روی هدفتان باشد، نشانه گیریتان درست خواهد بود و

تیرتان بر طبق میل تان به پرواز در خواهد آمد.

 

تمرکز افکار بر روی هدف به سادگی

حاصل نمی شود.

اما مهارتی است که کسب آن امکان پذیر است

و ارزش آن در زندگی همچون تیراندازی بسیار زیاد است.

 

همچنان که یک کماندار تیرهای خود را می تراشد و صاف می کند،

هر انسانی نیز می تواند افکار آشفته خود را جهت دهد...

حرکت ورزشی...


تقویت عضلات شکم با توپ