ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
به سلامتی اون پدری که هنگام تراشیدن موی کودک مبتلا به سرطانش
گریه ی فرزندش رو دید ماشین رو داد به دستش در حالی که چشمانش پر
از
گریه بود گفت : حالا تو موهای
منو بتراش !
به
سلامتی پدری که نمی توانم را در چشمانش زیاد دیدیم
ولی
از زبانش هرگز نشنیدیم …!
به
سلامتی پدری که طعم پدر داشتن رو نچشید ،
اما
واسه خیلی ها پدری کرد…
به
سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف می پوشه میره کارگری
برای سیر کردن شکم بچه اش،
اما
بچه اش خجالت میکشه به دوستاش بگه این پدرمه !
سلامتی
اون پدری که شادی شو با زن و بچه اش تقسیم میکنه
اما
غصه شو با سیگار و دود سیگارش...
به
سلامتی پدری که کفِ تموم شهرو جارو میزنه که زن و بچه اش کف
خونه
کسی رو جارو نزنن..
همیشه
مادر را به مداد تشبیه میکردم ، که با هر بار تراشیده شدن،
کوچک و کوچک تر میشود…
"به
سلامتی پدرها و مادرها..."
پدرم
هر وقت میگفت "درست میشود"
تمام نگرانی هایم به یک باره رنگ می باخت...
وقتی
پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و می بینی
چقدر آهسته میره ، می فهمی پیر شده !
وقتی داره صورتش رو اصلاح میکنه و دستش می لرزه ،
می فهمی پیر شده !
وقتی
بعد غذا یه مشت دارو می خوره ، می فهمی چقدر درد داره
اما هیچی نمیگه...
وقتی می فهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه
های تو هستش ،
دلت
می خواد بمیری...
پدرم
،تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته ها
هم
میتوانند مرد باشند !
به
سلامتی هرچی پدره...
"توسط: آقای حسن احمدی"