گل نرگس...

گل نرگس...

وبلاگ رضا علیزاده - نیکو
گل نرگس...

گل نرگس...

وبلاگ رضا علیزاده - نیکو

گزارش کوهنوردی (کوه پیمایی) 4...


   گزارش 4


گزارش امروز کوه پیمایی:

 

امروز هم قبل از ساعت 8 صبح در میدان درکه بودم و تا ساعت هشت و ربع 

توقف داشتم تا دوستانی که قبلن قرار نگذاشته بودن شاید بیایند!

 

"جالبه که قبلن دوستان می گفتن می آئیم و نمی اومدن و ما منتظرشون می شدیم! 

و امروز که دیگه نگفته بودن می آئیم که بازم نیایند، ما باز هم منتظرشون شدیم!"

 

راس ساعت 8:15 عازم کوه های زیبا و مصفای درکه شدم،

هوا خیلی سرد بود و اکثر معابر و مسیرهای کوهستانی یخ زده بود

و کمی بالاتر که می رفتیم مملو از برفی بود که 3شنبه شب باریده بود 

و در کوهستان و معابرش نشسته و همه رو سفید پوش کرده بود!

 

  


جماعت هم که نه! بلکه نیم جماعتی که در اون ساعت به

کوه زده بودن و نسبت به هفته های قبل تقریبن نصف بودن!

مشغول صعود و کوه پیمایی و لذت بردن از طبیعت، 

کوه و هوای صاف و تمیزش بودن...

 

من هم همراه جماعت از این موقعیت بهره می بردم و یاد

همه ی عزیزانی بودم که امور دیگر،اونا رو از حضور در این

مکان مصفا وخوش آب و هوا محروم کرده بود!

 

صوت عبدالباسط ،حاج مهدی سماواتی(زیارت عاشورا) 

و حاج حسن خلج (مداحی)  تا بالا همراهم بودن...

 

معابر و کوره راه ها یخ زده بودن و جماعت خیلی با احتیاط

و یواش یواش حرکت می کردن! ولی من که مقصدم یعنی  

ارتفاعات آبشار بند عبداله و قهوه خونه ی شاهنشین مشخص بود

از هفته های پیش هم سریع تر رفتم و ساعت 15 :9 در ارتفاعات بودم،

 



درفضای مسطح قهوه خونه که مشرف به کوهستان 

و رودخونه هست حدود نیم ساعت نرمش و تمرین یوگا کردم

             که خیلی لذت بخش بود و واقعا" جاتون سبز...               

 تازه بعداز چند هفته دیگه ریه هام داره به اکسیژن خالص عادت می کنه 

و دیگه اونو پس نمی زنه! نفس گیری و دم و بازدم عمیق، 

تمام تار و پود بدن آدمو حال میاره و ریفریش می کنه...


بعداز نرمش بازم یه صبحانه مشتی زدم و پس از رفع

خستگی و تجدید قوا در ساعت 10:30 عازم پایین شدم.

 

آفتاب کاملن بالا اومده بود و یخ معابر،در بیشتر گذرها در

حال آب شدن بود و مسیرها دیگه داشت شلوغ می شد!

و من تا محل استراحتگاه کوهستان پایین اومدم، جایی که

در هفته های پیش محل تجمع مردم برای لذت بردن از

موسیقی سنتی ای بود که به صورت زنده اجرا می شد،

ولی امروز دیگه از اونا خبری نبود و زایران همیشگی کوهستان، 

به دنبالشون می گشتن!...

من هم از جای خالیشون عکس گرفتم و نشستم روبه روی

جایگاهشون و یه قطعه موسیقی کلاسیک از چایکوفسکی

" فراز سن ازباله ی دریاچه ی قو رو گوش کردم"


 



راستی در راه برگشت هنرمند خوشنویسی رو در وسطای راه دیدم 

که بساطی از کارهاشو چیده بود رو سنگ ها 

و 

از عابرین مشتاق سفارش خوشنویسی می گرفت 

و 

درجا در اون هوای سرد براشون می نوشت!



یه نفر دیگه هم کمی پایین تر بساط فروش کتاب های نو و کهنه، 

قدیمی و جدید رو پهن کرده بود و عابرین فقط کتاب ها 

رو نگاه می کردن و تک و توک هم می خریدن،

من هم یه کتاب رمان 125 صفحه ای از گابریل گارسیا مارکز 

به نام "خاطره ی دلبرکان غمگین من" رو خریدم 

تا 

در اولین فرصت به خوونم...

 

عکس هایی هم در مسیر و از موارد اشاره شده 

و سلفی گرفته ام ، که پیشکش حضورتون ...

 

ساعت 11:40 در میدان درکه بودم و ...

 

رع- 93/10/4  

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سعید حمیدی یکشنبه 7 دی 1393 ساعت 02:40 http://Hale-khoob.blogsky.com

سلام
مطالبتون پرمحتواست،لذت بردم.
خوشحال میشم به من هم سر بزنید و تبادل لینک داشته باشیم و من رو هم از نظرات و پیشنهادات خودتون بهره مند کنید.
درضمن ما داریم یه سری کلاس با حضور اساتید مجرب برگزار میکنیم که شماهم میتونید با نظراتتون مارو در برگزاری بهتر این کلاسها یاری کنید.ممنون. منتظر نظراتتون هستم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.